*به مناسبت روز مادر ای نخل امید*
*به مناسبت روز مادر ای نخل امید*
مادر ای روشنی دیده و ای نخل امید
ای رخت شمع شبستان دل و فصل نوید
گلشن مهر و صفا سایه ی لطف تو مرا
آورد رائحه ی باد صبا صبح امید
ای همایون به سرم بال محبت بگشای
که ز جان تو به جان بارقه ی روح دمید
همه سر فصل حیاتم ز حیات تو بود
که شب و روز نمایم ز خدایت تمجید
همه خشنودی حق عین رضای تو بود
که به زیر قدم توست بهشت جاوید
تا بود جان به تنم محو مباد از نظرم
خار هر درد و بلایم که به جان تو خلید
همه شب هست دعایم که خدایا مرسان
ساعتی را که ز سر سایه ی او رخت کشید
تهنیت گویم و تبریک من این روز شریف
باد ایام تو ای مادر دلسوز سعید
راحت خاطر تو هست رهائی ز سقر
ز من آزرده نگردی که شوم روی سپید
(اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی)
اشعار درمیلاد حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها(اثرطبع استادحاج ع
*مخمس موشح به حروف اول مصراع ها بعضی از حدیث شریف و نورانی فاطمه بضعه منی را شامل است در ولادت با سعادت حضرت صدیقه ی کبری فاطمه زهرا (س)*
فصل کمال فاطمه را کی توان گشود
از آب بحر گر سر انگشت تر نمود
طاقت در آسمان و توان در زمین نبود
ملک وجود قادر حمل گران نبود
تاب از جبال رفته و باب ابا گشود
بر ساق عرش نام تو گردیده جلوه گر
ضاقت زمین که جلوه کند نامت ای گهر
عین الحیوه عالمی ای برتر از بشر
تو طلعت نبوتی ای مادر و پدر
من کیستم به نعت تو ای مظهر وجود
نعت تو را خدای تو ای مادر جهان
یکتای بی نظیر نمودست بالعیان
مقصود خلقتی به زمین و در آسمان
نام مبارک تو بهشتی است جاودان
ای مظهر جمال و جلال و کمال و جود
ذات تو جلوه ایست ز ذات خدای تو
اسرار کائنات ز سر بقای تو
هستی ز توست مادر هستی فدای تو
ای اصل و فرع بسته به اصل بقای تو
فیض نخست و خاتمه از مقدم تو بود
قدر از تو یافت منزلت ای بضعه الرسول
در وصف توست لیله قدر و شب نزول
ام الائمه فاطمه عذرم بکن قبول
ذوالفضل نور دیده خیر البشر بتول
الطاف بی کران توام منظر شهود
نظم جهان و هستی و دین از تو پایدار
یا فاطمه ولایت ما بر تو استوار
ای آسمان به یمن تو و بر زمین مدار
ما را به زیر سایه ی لطفت نگاه دار
روزی که سایبان (رهائی) جز این نبود
*در مدیحه ی صدیقه ی کبری فاطمه ی زهرا (س) مخمس مسمط*
شمس و قمر منور از نور جمال فاطمه
ارض و سماء معطر از بوی کمال فاطمه
لوح و قلم نشانی از قدر مثال فاطمه
عرش برین مزین از مجد و جلال فاطمه
مشتری و زهره خجل شد ز خصال فاطمه
ماهیت وجود او حقیقت محمدی
انیت و حدود او عزت و جاه سرمدی
مشتعل از وجود وی شرع مبین احمدی
کوکبه ی منیره ی ولایت مویدی
گشته فروزنده ز مشکوه جلال فاطمه
همسر شاه لافتی ام ائمه ی هدی
مبداء کل و منتهی نور جلال کبریاء
حجره نشین هل اتی طلیعه ی نور خدا
خیر کثیر مصطفی سهل یسیر مرتضی
آیه ی تسلیم و رضا جزء کمال فاطمه
بحر عفاف مستتر لجه ی قبض مستمر
لیله قدر مستتر اسوه ی صبر فاسطبر
لنگر ارض مستقر حافظ سر مستتر
رکن سماء منتظر کنز علوم منتشر
خشم ملیک مقتدر رنج و ملال فاطمه
شفیعه ی روز جزاءمنیره ی بدر الدجی
کریمه ی شمس الضحی دخت رسول دو سرا
قائمه ی عرش علا سطوره ی صبر و رضا
وسیله ی ملک بقاء حلیمه ی امر قضاء
نیست به چشمه ی بقاء غیر زلال فاطمه
انسیه ی حوراستی زکیه ی عذراستی
شکوفه ی طاهاستی محبوبه ی مولاستی
صدیقه ی کبراستی منصوره ی عظماستی
در بحر علم مصطفی هم گوهر یکتاستی
نور سماوات و زمین نور جمال فاطمه
ریحانه ی خیرالبشر دردانه ی بحر ظفر
نخل نبوت را ثمر مفهوم عدل منتظر
درج عفاف پر گهر خاک درش کحل بصر
اندر مدیحت مفتخر بنما (رهائی) را نظر
تا حشر دارد چشم تر اندر ملال فاطمه
*مخمس مرجع به مناسبت ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام ا... علیها*
ساحت ام القری سینه ی سینا شده
ز گلشن مصطفی گلی هویدا شده
معطر از بوی او عرش معلا شده
شاد از این موهبت سید بطحا شده
منور این انجمن به نور زهرا شده
جهان به وجد آمده ز مقدم فاطمه
قوام این آب و خاک از قدم فاطمه
زنده دل اهل دل شد از دم فاطمه
تجلی طور در گلشن طاها شده
منور این انجمن به نور زهرا شده
خدیجه را نو گلی ز مصطفی شد پدید
که چشم این آفتاب ندیده است و ندید
تبارک و تهنیت ز عرش رحمن سفید
فلک به تعظیم او واله و شیدا شده
منور این انجمن به نور زهرا شده
فرع نبوت نگر اصل ولایت بود
سیده ی بانوان ام امامت بود
مظهر انوار حق کفو ولایت بود
شفیعه ی روز حشر ام ابیها شده
منور این انجمن به نور زهرا شده
قوام قرآن و دین رهین زهراستی
دوام مکتب بدین گوهر یکتاستی
فخر ولایت به این بانوی عظماستی
شرافت شیعه زین عصمت کبرا شده
منور این انجمن به نور زهرا شده
کوثر پیغمبر و ریحانه ی مرتضاست
مادر سبطین و هم به امر ایزد رضاست
مشکوه انوار حق حافظ سر خداست
(رهائی) از لطف او ناطقه گویا شده
منور این انجمن به نور زهرا شده
*مخمس مسمط در ولادت صدیقه ی طاهره صلوات ا... علیها*
پیک صبا می دهد مژده که آمد بهار
دشت و دمن می شود بار دگر لاله زار
ساقی سیمین بدن باز نماید نثار
ساغر می دمیدم به یاد گیسوی یار
خاطر ما را کند شاد به عشق نگار
به باغ و بستان زند بلبل عاشق صفیر
قمری دلباخته ترانه ای دلپذیر
به چنگ و دف در طرب شوند برنا و پیر
ز نای نی سر دهند ناله ی ما فی الضمیر
به هر طرف کف زنان شوند بید و چنار
جهان به وجد آمده ز یمن میلاد نور
زمین سراسر شده تجلی کوه طور
بده به یاران نوید که شد زمان حضور
شوید در انجمن که آید از راه دور
پیام افلاکیان به خیل چشم انتظار
نهاده دخت نبی قدم به اقلیم خاک
جهان منور شده زین گهر تابناک
کوکب دری که شد دوازده نور پاک
از او فروزنده در سراچه این مغاک
راهنمای بشر تمام لیل و نهار
بتول عذراء و هم خدیجه را دختر است
صدیقه ی طاهره به بانوان سرور است
فاطمه دخت نبی به مرتضی همسر است
مادر سبطین و هم شفیعه ی محشر است
ام ابیها که دین از او شده پایدار
تبارک و تهنیت به بانوان جهان
ولادت اسوه ی فضائل شیعیان
شدست میلاد او مفاخر مادران
تقارن مولد رهبر مستضعفان
گفت (رهائی) که شد تا به ابد استوار
(اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی)
*مجموعه اشعار درباره روز معلم :اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهر
*مجموعه اشعار درباره روز معلم :اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی*
(1)به مناسبت روز معلم
سلام ای مهر تابان در دبستان
وجودت هست بر ما چون گلستان
صفا بخش روان و روح مایی
تو با رمز محبّت آشنائی
سلام ای مایه ی عزّ و شرافت
به ما آموختی راه سعادت
مرا در منزلت بهتر ز جانی
چگونه من نمایم قدر دانی
من ای آموزگار مهربانم
همیشه یادتان ورد زبانم
به گوشم خوانده ای یاد خدا را
دگر قرآن و نام انبیاء را
فراموشم نگردی تا که هستم
قلم را نیک بنهادی به دستم
مرامت تا ابد راه رهائیست
حدیث با حقیقت آشنائیست
(2)به مناسبت روز معلم
مقامت ای معلم هست والا
به همراه تو دست حق تعالی
برای رفعت و شأنت دلیل است
به قرآن علّم الانسان و اسماء
کتاب الله و نون و القلم نیز
تعلّم را بیانی هست گویا
اگر آگه ز رمزِ وَ الْبَیانی
بود آموزگارت حیّ دانا
ردیف انبیاء فرموده رهبر
مقامت را به دنیا و به عُقبی
رهین کوشش و سعی تو باشد
کتاب و درس و بحث و فقه پویا
بیان و فلسفه منطق سراسر
قوانین و شفای ابن سینا
علوم طبّ وشیمی و ریاضی
رجال و حکمت و اسفار صدرا
(رهائی) را به تعریفت توان نیست
قلم را نیستش یارای انشاء
(3)توشیح به مناسبت روز معلم
(موشح به حروف روز معلم مبارک باد)
رمز دانش را به من آموختی آموزگار
وقت آن باشد که سوزم گرد تو پروانه وار
زد رقم کلک قضا این روز را در وصف تو
مظهر تقوا به خون شد غوطه ور آن جان نثار
عشق را باید که از پروانه آموزیم ما
لب فرو بندیم و گرد شمع گشته ره سپار
مرد آن باشد که در میدان آموزش کند
معنی انا هدیناه السَّبیلت آشکار
بر طریق معرفت هر کس قدم زد تا ابد
از سر صدق و صفا باید که باشد استوار
رهنمای مسلمین وصف معلم را نمود
کی مرا باشد توان خود را نمایم شرمسار
باب علم و معرفت باز است تا گاه نیاز
آورم در رشته ی تحریر دُرّ شاهوار
در کنار بوستان دست (رهائی) کی رسد
تا که گلچین گشته و گل گیرد از این شاخسار
(4)خدمت گذاری درمدرسه محترم است
چگونه شکر این نعمت گذارم
که اندر مدرسه خدمت گذارم
به درس و بحث و دانش گشته ام شاد
کنم در مدرسه پرواز آزاد
اگر من یک معلم یا مدیرم
حکایت ها کند کلک دبیرم
به منزل مادری و خانه داری
کنم با بچه هایم بردباری
ولی اندر کلاس درس و تعلیم
چو شبنم بر روی گلهای تسلیم
یقین شادم که یک خدمتگزارم
فهیم و پر تلاش و بردبارم
(5)نیکو مدال
شکر خدا که خدمت مخلوق کار ماست
راهی سوی طاعت پروردگار ماست
رمز سعادت است قیام و قعود ما
اندر طلب همیشه دل بی قرار ماست
آرامش و قرار نداریم روز و شب
از اشتیاق این وظیفه که آن افتخار ماست
در سنگر کلاس و مدرسه و علم و معرفت
پویائی و مبارزه با جهل کار ماست
ثابت قدم در این ره و پر شور و استوار
نوباوگان شهر و وطن در کنار ماست
شغل معلمی که همان کار انبیاء ست
نیکو مدال سروری و افتخار ماست
گلهای پرطراوت این شهر و این دیار
مجموعه ز همت و هم اقتدار ماست
ما در پی حدیث شریف پیمبریم
روشن دل و دو دیده و شهر و دیار ماست
اندر طریق خدمت و در کسب معرفت
لطف خدای همره و توفیق یار ماست
از قید غم (رهائی) و با صبر و پر نشاط
اخلاص رمز سیر و سلوک و شعار ماست
در نشر علم و سنگر تعلیم تربیت
ما با توان مصلّح و تعلیم کار ماست
ما خواهران به صحنه و پویا و پرتلاش
هم مادری ز بهر عزیزان شعار ماست
این لطف بی دریغ که گشته نصیب ما
خود یک مدال خدمت و هم اعتبار ماست
(6)تقدیر از معلمین قرآن کریم
دیده دل روشن از آیات قرآنی کنیم
صفحه جان را پر از انوار سبحانی کنیم
ما در این عالم به قرآن و به عترت دل خوشیم
تا به تعلیم و تعلم سیر عرفانی کنیم
درس قرآن کار ما و هم مدال افتخار
جای دارد تا در این ره خویشتن فانی کنیم
علّم القرآن اول را خدا فرموده است
ما به نور معرفت جان را چراغانی کنیم
گوهر تقوا و دانش را از این بحر عمیق
تا به دست آریم باید کار انسانی کنیم
جلوه دنیای دانش بر تو قرآن ماست
در ره تعلیم قرآن کار ربانی کنیم
ما در این سیر صعودی بالها بگشوده ایم
همره نو باوگان معراج روحانی کنیم
گامها داریم در تعلیم قرآن استوار
تا سعادت جانشین جهل و نادانی کنیم
تا معلم بر کتاب آسمانی گشته ایم
تاج کرّمنا به سر رفتار انسانی کنیم
تا قبول حق و لطف او به ما شامل شود
چون (رهائی) دیدگان از شوق بارانی کنیم
(7) به مناسبت روز معلم
خاک پایت را کشم بر دیده ای آموزگار
از سر اخلاص گویم این سخن در روزگار
نور چشمان منی و روشنی بخش دلم
مادر ثانی به فضل و منت پروردگار
راه و رمز علم و دانش را بمن آموختی
یک به یک کردی نهان ها از برایم آشکار
سعی و کوشش را تو گفتی هست مقیاس عمل
من سپاس این همه زحمت نمایم بی شمار
ای که خواندی آیه انا هدیناه السبیل
نام نیکویت بخاطر هست تا روز شمار
یا رب از لطف عمیمت ظل او را مستدام
یک به یک آموزگاران را در این شهر و دیار
(8)به مناسبت سال روز معلم
خرم و خندان نظر داری بما نو باوگان
از صمیم قلب گیری دست ما افتادگان
نکته سنجی و ادیب و با کمال و معرفت
می کشم دستان پر مهر شما بر دیده گان
گل به پایت ریزم ای اموزگار مهربان
لاله سان خندم برویت ای مرا بهتر ز جان
آمدم تا تهنیت گویم در این فرخنده روز
بر مقامت واقفم من ای فروغ دیده گان
یادت اندر دفتر خاطر نگارم بادوام
یادگاری باشد این مهر و محبت جاودان
(9)به مناسبت سال روز معلم
فرمود معلم بشر ختم رسل
آن سرور کائنات و هادی سُیُل
هم جبرئیل مرشد امین اصل وجود
فخر بشر و مخاطب سوره قل
فرض است برای هر مسلمان دانش
از هادی و رهنمای خود لا تَعقل
از باب علوم نبوی وارد شو
تا گم نکنی ره و نلغزی در پل
تعلیم بگیر از علی(علیه السلام صهر نبیّ
بسپار گوش جان چو آواز دهل
مَن عَلمّنی حرفاً فقد صیَرنی
عبداً که تو پند گیری از جزء به کل
بشمار غنیمت و هزاران تقدیر
میکن ز معلم چو بهار و بلبل
در روز معلم که همه لطف و صفاست
سر تا قدمش ریز تو یکه امن گل
شکرانه این نعمت بی پایان را
گر ترک نمایی نرهی از سر پل
این گنج سعادت که طلب بنمائی
رمزش زمعلم است ای غنچه گل
مدیون معلمی که با صر اخلاص
شکّر شکند به کام تو چون بلبل
گر می طلبی (رهائی) از جهل نجات
از علم و معلم و عمل لا تغفل
***
آموزگار وحی بعالم محّمد(صلی الله علیه واله) است
تام مقدسش بجهان فیض سرمد است
ارض و سماست مدرس و قرآن کتاب او
بر لوح و کرسی و قلمش درس احمد(صلی الله علیه واله) است
تعلیم داده مُلک و مَلک جن و انس را
سر تا سر وجود زیمنش مویّد است
(10)کتاب است وسنت دوبال هما
نمایم به فضل خدا التجاء
به جز او نباشد کسی را رجاء
ز بعد خدا بر نبیّ (ص) و ولیّ (ع)
کنم روی خود هر صباح و مساء
به حبل المتین دست گیرم که هست
ره رستگاری و رمز بقاء
بگیرم سر دست مصحف که آن
مرا هست مفتاح صبر و رضا
به دنیا و عقبی او رفیق منست
کلید سعادت کتاب خدا
ز قرآن بگیرم من الگو که هست
برای بشر بهترین رهنما
و لیکن بدون معلم ترا
نبد بهره ای ازکتاب خدا
مبلغ محمد(ص) معلم علی(ع)
محصل مسلمان بی ادعا
غلط کرده آن کس که گفت این کلام
کفانا کتاب اله آن بی وفا
کجا بی معلم رسد دست ما
به آفاق و انفس در این راستا
کجا دیده ای روی بحر عمیق
کند سیر کشتی بی ناخدا
کجا در بیابان و در لیل داج
سفر می توان کرد بی رهنما
صراط هدایت برای بشر
کتاب است و سنت دو بال هما
ره رستگاری طلب ای عزیز
رسول(ص) و خدا هر دو از تو رضا
(رهائی) نباشد ز دوزخ تو را
به غیر از محبت به آل عبا
*قطعه موشح به حروف مقطعه مدرسة القرآن الکریم*
مصحف به دست طفلی دیدم سوی دبستان
در سرهوای قرآن روشن دلش به ایمان
رمزحیات جسته رازی در او نهفته
سر در ره اطاعت در خط سیر قرآن
تا در ره سعادت حبل المتین بگیرد
از دیو جهل رسته رو آورد به ایقان
لبریز جام جانش بنماید از فضائل
قالوا بلی به مصداق گردد در او نمایان
راه فلاح جوید دست از گناه شوید
آنسان که رستگاری باشد بر اهل ایمان
نامش در آسمان قرآن همی درخشد
آن کس که زد قدم درحفظ حریم انسان
لطف خدای شامل گردید بر جوانان
کسب سعادت است و فضل خدای رحمان
رحمت برآن که بنمود این راه باز و آمد
یک تن به کار زار ابلیس سوی میدان
مدّاح اوخدایش جبریل رهنمایش
من گشته ام (رهائی) از دست دیو شیطان
*مجموعه اشعار درباره روز معلم :اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی*
دررثاء هفتمین روز فراغ استاد فرزانه واعظ شهیر عالم ربانی حکیم فر
قال علی علیه السلام: الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ
دررثاء هفتمین روز فراغ استاد فرزانه واعظ شهیر عالم ربانی حکیم فرزانه علامه ذی فنون
حضرت حجة الإسلام حاج شیخ قدرت الله صالحپور رحمة الله علیه
بگذرد فصل زمستان تاگلی خندان شود
چوبهایِ خشک گردد زنده و بُستان شود
بهمن اندر فصل دی از کوهساران بگذرد
آذر ازخورشید بروی تابد وگریان شود
تا شود جاری ز بهمن اشکهای آذری
چشمه ساران جوشد و در دشتها حیران شود
نم نم باران زند برکوه و بر دامان دشت
تا دوباره دشت و دامن سبز و گلباران شود
سالیان سال باید بگذرد براین روال
تا که فصل دیگری از معرفت عنوان شود
براولوالعزم ورسل بایدزمانها بگذرد
تایکی زیبا بشر چون یوسف کنعان شود
بو سعید دیگری فاضل حکیمی بردبار
از در باغ ولایت آید و لقمان شود
تکیه بر منبر زند گوید زِ علم هاهُنا
عالمی فرهیخته روشنگر انسان شود
حجة الإسلام صالحپور کاندر شهرضا
در طریق معرفت او وارد میدان شود
این خطیب فاضل روشن ضمیر از بین ما
طایر روحش به جنّت پر کشد پنهان شود
شهرضا اندر عزای حضرت او داغدار
روح آن مرد خدا در نزد حق مهمان شود
ثلمه ی او کی شود جبران در این شهر و دیار
بوذری پیدا شود یا عابدی سلمان شود
از غم فقدان ایشان قلب ما شد داغدار
خانه ی دلها زِ مرگ حضرتش ویران شود
تسلیت گوییم ما در این عزا بر خاندان
کِی مصیبت ها (رهائی) گردد و آسان شود
(اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی)
*دررثاء و غم فقدان واعظ شهیر عالم ربانی حکیم فرزانه*
*حضرت حجة الإسلام حاج شیخ قدرت الله صالحپور رحمة الله علیه*
از غصه نفس گشته به دل زندانی
شد بار دگر دیده ی ما بارانی
اندر غم مرگ عارف و فاضل شهر
آن صاحب فضل و عالم ربانی
کانون صفا و علم وعرفان و عمل
در وعظ و خطابه واعظی لقمانی
حامی ولایت و علوم نبوی(ص)
واقف به رموز عالی قرآنی
استاد شهیر حضرت صالحپور
زد خیمه به جنّت ز سرای فانی
داغش به دل پیر وجوان زد آذر
یادش نرود برون ز دلها آنی
زد ثُلمه به جمع علماء فقدانش
بی حضرت او خانه شده ظلمانی
از مکتب فاطمیه بگرفت استاد
در آخر عمر مدرکی نورانی
شد ماتم اوقرین به ایام عزا
تافیض برد ز فاطمیه ی ثانی
حقش بنمایید ادا تا گردیم
در سایه ی لطف ایزد سبحانی
از غمکده ی خاک رهائی گردید
پیوست به جمع عارف و روحانی
----------------------------------------
19/1/1392
قال رسول الله ص : إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ
وسائل الشیعه ج 27 ص 33
(کتاب است و سنّت دو بال هما)
نمایم به فضل خدا التجاء -- به جز او نباشد کسی را رجاء
ز بعد خدا بر نبیّ (ص) و ولیّ (ع) -- کنم روی خود هر صباح و مساء
به حبل المتین دست گیرم که هست -- ره رستگاریّ و رمز بقاء
بگیرم سر دست مصحف که آن -- مرا هست مفتاحِ صبر و رضا
به دنیا و عُقبی رفیق من است -- کلید سعادت کتاب خدا
ز قرآن بگیرم من الگو که هست -- برای بشر بهترین رهنما
و لیکن بدون معلم ترا -- نَبُد بهره ای ازکتاب خدا
مبلّغ محمّد(ص) معلّم علیّ(ع) -- محصّل مسلمان بی ادعا
غلط کرده آن کس که گفت این کلام -- کفانا کتابُ اله آن بی وفا
کجا بی معلّم رسد دست ما -- به آفاق و اَنفُس در این راستا
کجا دیده ای روی بحر عمیق -- کند سیر کشتی بی ناخدا
کجا در بیابان و در لیل داج -- سفر می توان کرد بی رهنما
صراط هدایت برای بشر -- کتاب است و سنّت دو بال هما
ره رستگاری طلب ای عزیز -- رسول(ص) و خدا هر دو از تو رضا
(رهائی) نباشد ز دوزخ تو را -- به غیر از محبت به آل عبا
14/1/1392
(اثرطبع استادحاج علی محمدرهائی شهرضائی)
مرثیه در شهادت حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها
توسل به حضرت صاحب الزمان (عجل الله فرجه)
در شهادت مظلومانه صدیقه طاهره( سلام الله علیها)
نوحه در شهادت حضرت زهرا (صلوات ا... علیها)
پشتیبانی