در وادی نور گام مردانه زدیم
بر محور شمع سیر پروانه زدیم
افسوس که ما را بجهان یک جان بود
اندر گرو رخش به پیمانه زدیم
در مدرسه الست قالوا گفتیم
بر کنگره عرش برین لانه زدیم
از دوست ندای ارجعی بشنیدیم
از شوق سر افسر شاهانه زدیم
چون جغد نگشتیم در این خان جهان
سیمرغ صفت شهپر جانانه زدیم
در امر امام و رهبر و نضرب دین
تیغ علوی بفرق بیگانه زدیم
در سعی و طواف کعبه کوی حسین
با ترکش خمپاره بسر شانه زدیم
هیهات بگفتیم و نگشتیم ذلیل
از جام شهادت دو سه پیمانه زدیم
در کشتی سبط مصطفی و بم خون
چون نوح شناور شده، کاشانه زدیم
سودا گری آموز رهایی از ما
یک عمر بعشق طلعتش چانه زدیم
پشتیبانی